ایست

 درآستانه ی فصلی سرد در محفل عزای آیینه ها و اجتماع سوگوارتجربه های پریده رنگ و این غروب بارور شده از دانش سکوت چگونه می شود به آن کسی که می رود این سان ، صبور، سنگین، سرگردان، فرمان ایست داد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد