سفر

باکوله باری از غم بار سفر را بستم از کوچه هایی عبور  

 

میکنم ک هی ب من میگن اینجا جایگاه عاشقان نیست 

 

زیرا خاک این کوچه هارا با قدم های عاشقی زیر پا میگزارم 

 

جنسی از عشق ندارد چرا در این کوچه تابلویی نیست 

 

ک مرا راهنمایی کند تا ب معشوقم برسم  

 

اگر عاشقی و طعم عشق را چشیدی   

 

بیا و مرا راهنمایی کن تا ب معشوقم ک در انتهای کوچه 

 

منتظر من هست 

 

 

برسم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد