باکوله باری از غم بار سفر را بستم از کوچه هایی عبور
میکنم ک هی ب من میگن اینجا جایگاه عاشقان نیست
زیرا خاک این کوچه هارا با قدم های عاشقی زیر پا میگزارم
جنسی از عشق ندارد چرا در این کوچه تابلویی نیست
ک مرا راهنمایی کند تا ب معشوقم برسم
اگر عاشقی و طعم عشق را چشیدی
بیا و مرا راهنمایی کن تا ب معشوقم ک در انتهای کوچه
منتظر من هست
برسم